گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان های ما
جلد سوم
رباعى



در ماتم شمس از شفق خون بچكيد


مه چهره بخست و زهره گيسو ببريد


شب جامه سياه كرد در ماتم و صبح


برزد نفسى سرد و گريبان بدريد

و شعراى متاءخرين اتفاق دارند كه هيچ شاعرى از متقدمين و متاءخرين در مرثيه اكابر، مثل اين رباعى نگفت ، الا (امير شاهى سبزوارى ) كه در فوت (ميرزا بايسنقر) اين رباعى گفته ، والحق گوهرى قيمتى سفته و آن اينست